میگویند که تو دیده نمیشوی ولی از همهی دیدنیها دیدنیتری.
آنها که بویت را استشمام کردند گفتند که بوی گل وجودت از هزاران گل بوستان بوئیدنیتر است.گفتند که غیبت را انتظاری بزرگ باید بود ولی آرزومندان تو هر وقت که خواستند تو را دیدند. اگر چه ناپیدایی ولی هر که نامت را از ته دل صدا زد، تو از پشت پردههای غیبت به یاری او شتافتی. حضور تو مثل نسیم خوشبوی است که از عطرش، غنچهها میشکفند و شاخهها جوانه میزنند. حور تو مثل آهنگ دل نوازیست که از طنین آن پرندگان سرمست میشوند.
انتظار واژهای است آشنا برای من و تو که هر بار بر وجودم سایه میافکند غربتش را بیش از پیش درک میکنم و غربت عجیبترین حس هست، وقتی که در تار و پود وجودم ریشه میدواند مرا با خود به دیدار چشمان مانده به راه یعقوب میبرد به اوج خواستن و نیایش. غربت، با من عشق را نجوا میکند و مرا به ایمانی پایدار میخواند که او خواهد آمد آنگاه غوغایی در درونم به پا میشودو انتظار دیگر برایم به مفهوم فاصله نیست که عهدیست برای رسیدن، پیمانی برای پاک ماندن تا آمدنش در بهاران.به خدایش سو گند عاشقانه به انتظارش مینشینیم و همیشه باورم به آمدنش استوار و چشمانم به راهش برقرار خواهد ماند.
آن سفر کرده که صد قافله دل همراه اوست
هر کجا هست خدایا به سلامت دارش
اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج
تا نیست غیبتی نبود لذت حضور ازدست غیبت تو شکایت نمیکنم
ای غایب از نظر به خدا میسپارمت جانم بسوختی و به دل دوست دارمت
سدیر صیرفى مى گوید: من با سه نفر از صحابه محضر امام صادق رسیدیم، دیدیم آن
بزرگوار بر روى خاک نشسته و مانند فرزند مرده جگر سوخته گریه مى کرد. آثار حزن و
اندوه از چهره اش نمایان است، اشک می ریزد، و چنین مى فرمود: سرور من غیبت (دورى )
تو خوابم را گرفته و خوابگاهم را بر من تنگ کرده و آرامشم را از دلم ربوده
.
آقاى من غیبت تو مصیبتم را به مصیبتهاى دردناک ابدى پیوسته است. گفتم :خدا
دیدگانت را نگریاند اى فرزند بهترین مخلوق ! براى چه این چنین گریانى و از دیده اشک
مى بارى؟
حضرت آه دردناکى کشید و با تعجب فرمود: واى بر شما، سحرگاه امروز به
کتاب جفر نگاه مى کردم و آن کتابى است که علم منایا و بلایا و آنچه تا روز قیامت
واقع شده و مى شود در آن نوشته شده، درباره تولد غائب ما و غیبت و طول عمر او دقت
کردم و همچنین دقت کردم در گرفتارى مؤ منان آن زمان و شک و تردیدها که به خاطر طول
غیبت او که در دلهایشان پیدا مى شود و در نتیجه بیشتر آن ها از دین خارج مى شوند و
ریسمان اسلام را از گردن برمى دارند.... اینها باعث گریه من شده است
.
بحار: ج 51، ص 219؛ روایت
تلخیص شده است .