امام زمان (عج)

یه منتظر

امام زمان (عج)

یه منتظر

جستجو براى یافتن جانشین امام حسن (ع)



مردى از اهالى مصر که شیعه بود اموالى به عنوان سهم امام (ع)  به مکه آورد امام حسن عسکرى (ع) از دنیا رفته بود، در مورد اینکه این اموال باید به چه کسى داده شود، اختلاف شد، بعضى گفتند: امام حسن عسکرى از دنیا رفته و براى خود جانشینى نگذاشته، و بعضى گفتند: جانشین او برادرش جعفر است ، سرانجام مردى را که بنام ابوطالب خوانده مى شد به سامره براى تحقیق فرستادند، و همراه او نامه اى بود، ابو طالب به سامره رفت نخست نزد جعفر کذاب رفت ، برهان امامت را از او خواست ، او در پاسخ گفت: فعلا براى پاسخ دادن ، آماده نیستم.
ابو طالب به در خانه ناحیه مقدسه (در خانه امام حسن عسکرى ) آمد، و نامه را در آنجا به اصحاب امام داد، جواب آمد: خداوند درباره رفیقت (یعنى صاحب مال ، مرد مصرى ) که از دنیا رفت به تو اجر دهد (یعنى تسلیت مى گوئیم ) او از دنیا رفت و در مورد اموالش به مرد درستکارى وصیت کرد، تا هرگونه که (شرعا) روا و شایسته است ، رفتار کند، و نامه او جواب داده شد به این ترتیب ابو طالب دریافت که جانشین امام حسن 
ابو طالب به در خانه ناحیه مقدسه (در خانه امام حسن عسکرى ) آمد، و نامه را در آنجا به اصحاب امام داد، جواب آمد: خداوند درباره رفیقت (یعنى صاحب مال ، مرد مصرى ) که از دنیا رفت به تو اجر دهد (یعنى تسلیت مى گوئیم ) او از دنیا رفت و در مورد اموالش به مرد درستکارى وصیت کرد، تا هرگونه که (شرعا) روا و شایسته است ، رفتار کند، و نامه او جواب داده شد به این ترتیب ابو طالب دریافت که جانشین امام حسن ابو طالب به در خانه ناحیه مقدسه (در خانه امام حسن عسکرى ) آمد، و نامه را در آنجا به اصحاب امام داد، جواب آمد: خداوند درباره رفیقت (یعنى صاحب مال ، مرد مصرى ) که از دنیا رفت به تو اجر دهد (یعنى تسلیت مى گوئیم ) او از دنیا رفت و در مورد اموالش به مرد درستکارى وصیت کرد، تا هرگونه که (شرعا) روا و شایسته است ، رفتار کند، و نامه او جواب داده شد به این ترتیب ابو طالب دریافت که جانشین امام حسن (ع) همان آقازاده (حضرت مهدى ) است که جواب نامه و مشخصات وصیت مرد مصرى را بیان نمود است .

الکافی ، باب مولد الامام حدیث 19، ج 1،ص 523.  





در جستجوی امام زمان (عج)




ابوالرجا مصری که یکی از نیکوکاران بود، می‌گوید:
پس از رحلت امام حسن عسگری (ع) برای جستجوی امام زمان (عج)حرکت کردم؛ سه سال گذشت. با خود گفتم:
اگر چیزی بود، بعد از گذشت سه سال آشکار می شد.

در این هنگام صدایی را شنیدم که صاحب صدا را نمی‌دیدم؛
او گفت:
ای نصربن‌عبد‌ربّه! 
به اهل مصر بگو:
آیا شما پیامبر (ص) را دیده‌اید که به او ایمان آورده‌اید؟
ابوالرجا گوید:
من تا آن زمان نمی‌دانستم که نام پدرم عبدربّه است؛
چون من مدائن متولد شدم و پدرم را از دست دادم، 
ابوعبدالله نوفلی مرا با خود به مصر آورد و در آن‌جا پرورش یافتم، 
چون آن صدا را شندیم، 
مطلب را دریافتم و دیگر به راه خود ادامه ندادم و مراجعت نمودم.


منبع: کتاب داستان‌هایی از امام زمان (عج)